۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

Dial Up

همیشه کیلو بایت‌های آخر ارزش بیشتری برام داشته؛ فکرش رو بکن، 1 مگا بایت بیشتر نداشم، حواسم به تک تک کیلو‌بایت‌ها بود؛ مثل شمارش معکوسی که پایان روزهای آفتابی و آروم رو اعلام می‌کنه. حالا پهنای باند ای دی اس ال تموم می‌شه

و من دوباره اینترنت زغالی دایل آپ رو تجربه می‌کنم

پی‌نوشت: این پستی که مشاهده می‌کنید از طریق خط دایل آپ [بابا بزرگ کهن‌سال و فرسوده خطوط ارتباطی] پست شده، پس قدر کلمه کلمه‌اش رو بیشتر بدانیم :)

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

Half of My Heart

دلم برای لحظه‌های ناب تنگ شده...
لحظه‌های ناب چیه؟! همون لحظاتی که داری یه چیز متفاوت احساس می‌کنی.

حالا این می‌تونه لبخند خالص یه دختر ایستاده در اتوبوس باشه که داره از شیشه رودخونه رو نگاه می‌کنه؛ به این فکر می‌کنم که در اون لحظه داشته به چی فکر می‌کرده؟! اصلاً فکر هم می‌کرده یا این‌که فقط تماشا می‌کرده؟
خنده‌اش لبخند بود، ناخالصی نداشت؛ لبخند بود.

صدای John Mayer در فضا پخش می‌شه:
I was born in the arms of imaginary friends
free to roam, made a home out of everywhere I've been


و این اولین بار هستش که این آهنگ رو می‌شنوم، ولی عجیب با این لحظه هماهنگه.

پی‌نوشت: برای بیشتر نوشته‌هام یه آهنگ به عنوان Soundtrack انتخاب می‌کنم.

۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

Simple Things, Where Have You Gone?

با یکی از دوست‌هام امروز رفتم دانشگاه؛ خاطرات زیادی جلوی چشمم ظاهر شد و اسلاید اسلاید یکی پس از دیگری در ذهنم می‌گذشتن، اگرچه دانشگاه در سکوت کامل بود و خبری از دانشجو‌ها نبود. یادش بخیر صدای بچه‌ها، رفت‌وآمد‌ها، خود بچه‌ها، زیراکسی علی‌آقا که آخر ترم پر می‌شد از ما دانشجوهایی که نزدیک امتحانات جزوه‌های شاگرد اولمون رو می‌گرفتیم و می‌بردیم کپی بگیریم، خود علی‌آقا هم دوست‌داشتنی بود؛ می‌رفتیم پایین تر از پارک سنگی، می‌رسیدیم به تریا سنگی پیش آقای دهقان ازش هله هوله می‌گرفتیم، این دمه آخرم که بستنی یخی فالوده آورده بود دیگه انگیزه ما شده بود بستنی آلاسکا. همون دور و بر با رفیقم می‌ایستادیم به هوای دختری که رفیقم دوستش داشت، که بیاد و رد بشه تا دوستم ببینتش؛ اون روزها گذشت.

روزهای شیرین، روزهای نه چندان شیرین و روزهای بی‌تفاوت همه گذشتن.

دنبال یه آهنگ می‌گردم، یه لیریکس تا با حال و هوای خودم و این نوشته جور دربیاد؛ فقط یه چیز به ذهنم می‌رسه:

Travis – Why Does It Always Rain on Me?

Sunny days
Oh where have you gone?
I get the strangest feeling you belong

Why does it always rain on me?
Is it because I lied when I was seventeen?
Why does it always rain on me?
Even when the sun is shining
I can't avoid the lightning

Oh where did the blue sky go?
Why is it raining so?
It's so cold

این آهنگ یادآور خیلی چیزا می‌تونه باشه، خیلی چیزا. از صدای بارونی و خیس Fran Healy گرفته تا گیتار اکوستیک در اینتروی آهنگ.

روزهای آفتابی، باران، تابستان، دانشگاه بدون دانشجو...

پی‌نوشت: یادمه وقتی ترم 3 بودم این آهنگ، زنگ موبایلم بود.