۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

Everything

توی اتوبوس نشسته بودم؛ حوصله‌ام سر رفت، هدفون رو گذاشتم تو گوشم؛ Had Enough از Lifehouse رو انتخاب کردم و دوباره یاد خاطرات افتادم، هنوز آهنگ تموم نشده بود که احساس کردم پیرمرد با من حرف می‌زنه، گوشی سمت چپ رو از گوشم در اوردم تا بشنوم چی می‌گه؛ با صدای بلند و لهجه‌ای ناآشنا گفت: می‌خوام برم سپاهان‌شهر، چطوری برم؟ سه‌راه خرم پیاده بشم؟
من: باید برید دروازه شیراز، اون‌جا واسه سپاهان‌شهر اتوبوس داره

سکوت حکم فرما شد

هدفون در گوش، این‌بار Everything پلی شد؛ داشتم می‌رفتم تو حس که دوباره پیرمرد شروع به صحبت کرد:
می‌خوام برم سپاهان‌شهر، چطوری برم؟
من: باید برید دروازه شیراز، اتوبوس‌های سپاهان‌شهر رو سوار بشید

دوباره سکوت

آهنگ Pause شده رو دوباره پلی کردم

Find Me Here
Speak To Me
I want to feel you
I need to hear …

هنوز چیزی نگذشته بود که سه‌باره پیرمرد گفت:
می‌خوام برم سپاهان‌شهر، چطوری برم؟
من: باید برید دروازه شیراز، اتوبوس‌های سپاهان‌شهر رو سوار شید

سه‌باره سکوت

آهنگ Pause شده رو سه‌باره پلی کردم
… you
You are the light
That's leading me
To the place
where I find peace, again

اگه اشتباه نکنم پیرمرد یکی دوباره دیگه‌ام به فاصله‌های زمانی مختلف سوال رو تکرار کرد

You are the hope, that keeps me trusting.
You are the life, to my soul.
You are my purpose, you're everything.
And how can I stand here with you and not be moved by you?

بالاخره پیاده شد...

رسیدم به قسمت مورد علاقه‌ام [دقیقه‌ی 4:25 به بعد فاز ماورایی داره]، اونجایی که Jason Wade های‌نت‌ها رو می‌زنه و با حالت ناچاری و یه‌جورایی اعتراض، معصومانه می‌گه:

Cause you're all I want, you're all I need
You're everything, everything
You're all I want, you're all I need
You're everything, everything.

And how can I stand here with you and not be moved by you?
Would you tell me how could it be any better, any better than this


پی‌نوشت: این آهنگ برام معنای فوق‌العاده خاصی داره؛ یاد‌آور خاطره‌ها، اگرچه شاید شیرینیش به تلخی مبدل شده.